Ultimate magazine theme for WordPress.

هنرمند و زمان او؛ گفتاری از آلبر کامو- بخش پنجم

آلبر کامو

سخنرانی آلبر کامو نویسنده فقید فرانسوی در دانشگاه اوپسالا به مناسبت اعطای جایزه نوبل – 14/12/1957

از کتاب هفته – ترجمه افضل وثوقی – قسمت پنجم

…..اینجاست که جنبه ابداع و تازگی هنر ظاهر میگردد. آثار زیبا و غم انگیز سالهای اول لنقلاب روسیه این درد هنرمند را بخوبی نشان میدهد. آثار این دوره نمایشگاهی است از اشکال و تم ها و اضطرابات بارور و عشق دیوانه وار به تحقیق و تجسس.

چگونه میتوان رئالیست بود ؟

بدنبال این بحث مسئله ای پیش می آید و آن اینکه چگونه میتوان رئالیست بود و حال اینکه دیدیم رئالیسم به معنای واقعی آنچه روسیه در این عصر با آثار بلوک Block  پاسترناک، مایاکوفسکی، اسنین Essenine  ، آیزن اشتاین و اولین داستان سرایان بتون و آهن امر محالی است؟

حکومت کارگری در این جا هم مثل هر زمینه دیگری تصمیم ونظر بی چون و چرای خود را ابراز میدارد. به عقیده ی او قبل از هر چیز رئالیسم ضروری است، ممکن نیز هست بشرط آنکه  صبغه (ماده رنگی ) جهان هستی خاص بر آن زده شود. حال ببینیم معنای این فرمان چیست؟

این فرمان نظریه رئالیسم هنری را که در قرن نوزده معمول بوده ، نمی پذیرد و صادقانه بر این عقیده است که رئالیسم را نمی توان بدون انتخاب تصور کرد؛ آنهم انتخابی اصولی که جامعه را در حال و ترقی میبیند و نقطه دید خود را نه تنها در واقعیاتی که میشناسیم، بلکه در آنچه در آینده خواهد بود جستجو میکند. برای آنکه بتوانیم آنچه را که وجود دارد تصویر کنیم باید به واقعیات آینده نیز توجه مخصوص مبذول داریم ، به عبارت دیگر توجه رئالیسم کارگری بیشتر به آن چیزیست که هنوز به قلمرو واقعیات پا ننهاده است… هنرمند به انتخاب آن دسته از واقعیات توجه میکند که در سازمان جامعه بی عیب و نقص فردا به کار آید…

مدافعان سرسخت رئالیسم

در آنصورت تنها کسانیکه از وصف واقعیات موجود سرباز میزنند، رئالیست خوانده میشوند و مورد تحسین و تقدیر قرار میگیرند و از فریاد تحسین و کف زدنهای مردم برای اینان ماآلا هنرمندان دیگری ممنوع میگردند و کم کم به فراموشی سپرده میشوند…هنر واقعی یا تغییر شکل میدهد، یا به زیر تیغ ممانعت می افتد و اگر احیانا کسانی باشند که آثار آنها را بپسندند و با علاقه بخوانند، فرصت و امکان معرفی و در میان نهادن آنها را با دیگران نمی یابند… حقیقت این است که این مدافعان سرسخت رئالیسم تصمیم گرفته اند ارزشهای هنری را همیشه محکوم و تابع نقشه های انقلابی جامعه خود بسازند و اگر این عقیده باطنی بروشنی از جانب آنها ابراز میشد، هر گونه بحث و مذاکره ای آسان مینمود.

این فکر نزد کسانیکه از فقر اکثریت  رنج میبرند و حاضر میشوند در برابر آن سرنوشت و امتیازات هنرمندان را نادیده بگیرند قابل احترام است. اینها کسانی هستند که نمیتوانند چنین فاصله عظیمی را قبول کنند که هنگامی که جامعه در فقر و ناتوانی دست و پا میزند، هنوز کسانی باشند که بی خیال به عالم احساسات و الهام خود فرو رفته و آثارشان را بی توجه به جامعه خود تالیف کنند.

هنر چیست؟

آیا میتوان چنین نتیجه گرفت که دروغ خود اساس هنر است؟ پس ابتدا ببینیم هنر چیست؟ مسلما جواب به این منوال آسان نیست و مشکلتر اینکه در میان فریادهای اشخاص لجوج که سعی میکنند همه چیز را ساده و مختصر توضیح دهند نمیتوان چیزی فهمید. از یکطرف انتظار نبوغی والا و کم نظیر میکشند و از سوی دیگر هنرمند را به اجبار وا میدارند که مثل همه  ی مردم باشد.افسوس که واقعیت بسیار پیچیده تر از اینست و بالزاک آن را با یک جمله بیان میکند. او میگوید : نابغه به همه ی مردم شباهت دارد ولی هیچکس نمیتواند مانند او باشد.

هنرمند موضوعش را انتخاب میکند

در مورد هنر هم میتوان گفت که چیزی جز واقعیت نیست و بدون واقعیت هنر مفهومی ندارد. آیا هنر باید از واقعیت های عینی صرف نظر کند یا تابع آن باشد؟ هنرمند موضوعش را انتخاب میکند همانگونه که موضوع او را به سوی خود جلب کرده است.

هنر همانند طغیانی است در برابر هر چیز گذرنده یا ناتمامی که در طبیعت وجود دارد. هنرمند میخواهد به واقعیتی که بر او اثر بخشیده شکل دیگر بدهد و آن را پایدارتر سازد. از این جهت میتوان گفت که همه ی ما بدون استثنا رئالیست هستیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.